http://www.imam-khomeini.com/ShowItem.aspx?id=12533&cat=0&lang=Fa

بسم اللّه الرحمن الرحيم

يك سال ديگر از عمر ما گذشت. شما جوانان رو به پيرى و ما پيران رو به مرگ پيش مى‏رويم. در اين يك سال تحصيلى شما به حدود تحصيلات و اندوخته‏هاى علمى خود واقفيد؛ مى‏دانيد چقدر تحصيل كرده و تا چه اندازه پايه‏هاى علمى خود را بالا برده‏ايد؛ ليكن راجع به تهذيب اخلاق، تحصيل آداب شرعيه، معارف الهيه و تزكيه نفس چه كرديد؟ و چه قدم مثبتى برداشتيد؟ هيچ به فكر تهذيب و اصلاح خود بوديد؟ و در اين زمينه برنامه‏اى داشتيد؟ متأسفانه بايد عرض كنم كار چشمگيرى نكرديد، و در جهت اصلاح و تهذيب خود قدم بلندى بر نداشتيد.

سفارش به حوزه‏هاى علمى‏

حوزه‏هاى علميه همزمان با فراگرفتن مسائل علمى، به تعليم و تعلم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نيازمند است. راهنماى اخلاق و مربى قواى روحانى و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه‏هاى اخلاقى و اصلاحى، كلاس تربيت و تهذيب، آموختن معارف الهيه، كه مقصد اصلى بعثت انبيا عليهم السلام مى‏باشد، بايد در حوزه‏ها رايج و رسمى باشد. متأسفانه در مراكز علمى به اين گونه مسائل لازم و ضرورى كمتر توجه مى‏شود. علوم معنوى و روحانى رو به كاهش مى‏رود، و بيم آن است كه حوزه‏هاى علميه در آتيه نتوانند علماى اخلاق، مربيان مهذب و آراسته و مردان الهى تربيت كنند؛ و بحث و تحقيق در مسائل مقدماتى مجالى براى پرداختن به مسائل اصلى و اساسى، كه مورد عنايت قرآن كريم و نبى اعظم (ص) و ساير انبيا و اوليا عليهم السلام است، باقى نگذارد. خوب است فقهاى عظام و مدرسين عاليمقام، كه مورد توجه جامعه علميه مى‏باشند، در خلال درس و بحث به تربيت و تهذيب افراد همت گمارند و به مسائل معنوى و اخلاقى بيشتر بپردازند. محصلين حوزه‏ها نيز لازم است در كسب ملكات فاضله و تهذيب نفس كوشش كرده، به وظايف مهم و مسئوليتهاى خطيرى كه بر دوش آنان است اهميت دهند.

سفارش به طلاب‏

شما كه امروز در اين حوزه‏ها تحصيل مى‏كنيد و مى‏خواهيد فردا رهبرى و هدايت جامعه را به عهده بگيريد، خيال نكنيد تنها وظيفه شما ياد گرفتن مشتى اصطلاحات مى‏باشد، وظيفه‏هاى ديگرى نيز داريد. شما بايد در اين حوزه‏ها خود را چنان بسازيد و تربيت كنيد كه وقتى به يك شهر يا ده رفتيد، بتوانيد اهالى آنجا را هدايت كنيد و مهذب نماييد. از شما توقع است كه وقتى از مركز فقه رفتيد، خود مهذب و ساخته شده باشيد، تا بتوانيد مردم را بسازيد و طبق آداب و دستورات اخلاقى اسلامى آنان را تربيت كنيد. اما اگر خداى نخواسته در مركز علم خود را اصلاح نكرديد، معنويات كسب ننموديد، به هر جا كه برويد العياذ باللّه، مردم را منحرف ساخته، به اسلام و روحانيت بدبين خواهيد كرد شما وظايف سنگينى داريد. اگر در حوزه‏ها به وظايف خود عمل نكنيد و در صدد تهذيب خود نباشيد و فقط دنبال فرا گرفتن چند اصطلاح بوده مسائل اصولى و فقهى را درست كنيد، در آتيه خداى نخواسته براى اسلام و جامعه اسلامى مضر خواهيد بود؛ ممكن است، العياذ باللّه، موجب انحراف و گمراهى مردم شويد. اگر به سبب اعمال و كردار و رفتار نارواى شما يك نفر گمراه شده از اسلام برگردد، مرتكب اعظم كباير مى‏باشيد؛ و مشكل است توبه شما قبول گردد. چنانكه اگر يك نفر هدايت يابد، به حسب روايت «بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى‏تابد» «1» مسئوليت شما خيلى سنگين است. وظايف شما غير از وظايف عامه مردم مى‏باشد؛ چه بسا امورى كه براى عامه مردم مباح است، براى شما جايز نيست، و ممكن است حرام باشد. مردم ارتكاب بسيارى از امور مباحه را از شما انتظار ندارند، چه رسد به اعمال پست نامشروع، كه اگر خداى نخواسته از شما سربزند، مردم را نسبت به اسلام و جامعه روحانيت بدبين مى‏سازد. درد اينجاست: اگر مردم از شما عملى كه بر خلاف انتظار است مشاهده كنند، از دين منحرف مى‏شوند؛ از روحانيت برمى‏گردند، نه از فرد. اى كاش از فرد برمى‏گشتند و به يك فرد بدبين مى‏شدند. ولى اگر از يك روحانى عملى ناشايست و برخلاف نزاكت ببينند، تجزيه و تحليل نمى‏كنند همچنانكه در ميان كسبه افراد نادرست و منحرف وجود دارد و در ميان اداريها اشخاص فاسد و زشتكار ديده مى‏شود، ممكن است در ميان روحانيون نيز يك يا چند نفر ناصالح و منحرف باشد. لذا اگر بقالى خلاف كند، مى‏گويند فلان بقال خلافكار است. اگر يك عطار عمل زشتى مرتكب گردد، گفته مى‏شود فلان عطار زشتكار است. ليكن اگر آخوندى عمل ناشايسته‏اى انجام دهد، نمى‏گويند فلان آخوند منحرف است، گفته مى‏شود آخوندها بدند! وظايف اهل علم خيلى سنگين است؛ مسئوليت علما بيش از ساير مردم مى‏باشد. اگر به «اصول» كافى «2»، كتاب وسائل «3»، به ابواب مربوط به وظايف علما مراجعه كنيد، مى‏بينيد تكاليف سنگين و مسئوليتهاى خطيرى براى اهل علم بيان شده است. در روايت است كه وقتى جان به حلقوم مى‏رسد، براى عالم ديگر جاى توبه نيست، و در آن حال توبه وى پذيرفته نمى‏شود؛ زيرا خداوند از كسانى تا آخرين دقايق زندگى توبه مى‏پذيرد كه جاهل باشند. «4» و در روايت ديگر آمده است كه هفتاد گناه از جاهل آمرزيده مى‏شود پيش از آنكه يك گناه از عالم مورد آمرزش قرار گيرد. «5» زيرا گناه عالم براى اسلام و جامعه اسلامى خيلى ضرر دارد. عوام و جاهل اگر معصيتى مرتكب شود، فقط خود را بدبخت كرده، بر خويشتن ضرر وارد ساخته است؛ ليكن اگر عالمى منحرف شود و به عمل زشتى دست زند، عالمى را منحرف كرده، بر اسلام و علماى اسلام زيان وارد ساخته است. «6» اينكه در روايت آمده كه اهل جهنم از بوى تعفن عالمى كه‏ به علم خود عمل نكرده متأذى مى‏شوند «7»، براى همين است كه در دنيا بين عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعه اسلامى فرق بسيار وجود دارد. اگر عالمى منحرف شد، ممكن است امتى را منحرف ساخته به عفونت بكشد. و اگر عالمى مهذب باشد، اخلاق و آداب اسلامى را رعايت نمايد، جامعه را مهذب و هدايت مى‏كند. در بعضى از شهرستانهايى كه تابستانها به آنجا مى‏رفتم، مى‏ديدم اهالى آن بسيار مؤدب به آداب شرع بودند. نكته‏اش اين بود كه عالم صالح و پرهيزكارى داشتند. اگر عالم ورع و درستكارى در يك جامعه يا شهر و استانى زندگى كند، همان وجود او باعث تهذيب و هدايت مردم آن سامان مى‏گردد، اگر چه لفظا تبليغ و ارشاد نكند. «8» ما اشخاصى را ديده‏ايم كه وجود آنان مايه‏ پند و عبرت بوده؛ صرف ديدن و نگاه به آنان باعث تنبه مى‏شد. هم اكنون در تهران، كه في الجمله اطلاع دارم، محلات آن با هم فرق دارد: در محله‏اى كه عالم منزه و مهذبى زيست مى‏كند، مردمان صالح با ايمانى دارد. در محله ديگر كه يك نفر منحرف فاسد معمم شده، امام جماعت گرديده، دكان درست كرده است، مى‏بينى طايفه‏اى را فريب داده، آلوده و منحرف ساخته است. همين آلودگى است كه از بوى تعفن آن اهل جهنم اذيت مى‏شوند. اين تعفنى است كه عالم سوء، عالم بى‏عمل، عالم منحرف، در همين دنيا به بار آورده، و بوى آن در جهان ديگر شامه اهل جهنم را مى‏آزارد. نه اينكه در آنجا چيزى به او افزوده باشند؛ آنچه در عالم آخرت واقع مى‏شود چيزى است كه در اين دنيا تهيه گرديده است. به ما چيزى خارج از عمل ما نمى‏دهند. وقتى بنا باشد عالمى مفسده جو و خبيث باشد، جامعه‏اى را به عفونت مى‏كشد؛ منتهى در اين دنيا بوى تعفن آن را شامه‏ها احساس نمى‏كند؛ ليكن در عالم آخرت بوى تعفن آن درك مى‏گردد. ولى يك نفر عوام نمى‏تواند چنين فساد و آلودگى در جامعه اسلامى به بار آورد. عوام هيچگاه به خود اجازه نمى‏دهد كه داعيه امامت و مهدويت داشته باشد، ادعاى نبوت و الوهيت كند؛ اين عالم فاسد است كه دنيايى را به فساد مى‏كشاند: اذا فسد العالم، فسد العالم. «9»  

http://www.imam-khomeini.com/ShowItem.aspx?id=12534&lang=Fa

اهميت تهذيب و تزكيه نفس‏
آنان كه دين سازى كرده باعث گمراهى و انحراف جمعيت انبوهى شده‏اند بيشترشان اهل علم بوده‏اند؛ بعضى از آنان در مراكز علم تحصيل كرده رياضتها كشيده‏اند. «10» رئيس يكى از فرق باطله در همين حوزه‏هاى ما تحصيل كرده است. ليكن چون تحصيلاتش با تهذيب و تزكيه توأم نبوده، در راه خدا قدم برنمى‏داشته، خباثت را از خود دور نساخته بود، آن همه رسوايى به بار آورده است. اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نكند، هر چه درس بخواند و تحصيل نمايد نه تنها فايده‏اى بر آن مترتب نمى‏شود بلكه ضررها دارد. علم وقتى در اين مركز خبيث وارد شد، شاخ و برگ خبيث به بار آورده شجره خبيثه مى‏شود. هر چه اين مفاهيم در قلب سياه و غير مهذب انباشته گردد، حجاب زيادتر مى‏شود. در نفسى كه مهذب نشده، علم حجاب ظلمانى است: العلم هو الحجاب الاكبر. لذا شرّ عالم فاسد براى اسلام از همه شرور خطرناكتر و بيشتر است. علم نور است، ولى در دل سياه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سياهى را گسترده‏تر مى‏سازد.

علمى كه انسان را به خدا نزديك مى‏كند، در نفس دنيا طلب باعث دورى بيشتر از درگاه ذى الجلال مى‏گردد. علم توحيد هم اگر براى غير خدا باشد، از حجب ظلمانى است؛ چون اشتغال به ما سوى اللّه است. اگر كسى قرآن كريم را با چهارده قرائت لما سوى اللّه حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دورى از حق تعالى چيزى عايد او نمى‏شود. اگر شما درس بخوانيد، زحمت بكشيد، ممكن است عالم شويد، ولى بايد بدانيد كه‏ ميان «عالم» و «مهذب» خيلى فاصله است. مرحوم شيخ، استاد ما «11»، رضوان اللّه تعالى عليه، مى‏فرمود اينكه مى‏گويند: «ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل» صحيح نيست. بايد گفت: «ملا شدن چه مشكل، آدم شدن محال است!» كسب فضايل و مكارم انسانى و موازين آدميت از تكاليف بسيار مشكل و بزرگى است كه بر دوش شماست. گمان نكنيد اكنون كه مشغول تحصيل علوم شرعيه مى‏باشيد، و فقه كه اشرف علوم است مى‏آموزيد، ديگر راحتيد، و به وظايف و تكاليف خود عمل كرده‏ايد. اگر اخلاص و قصد قربت نباشد، اين علوم هيچ فايده‏اى ندارد. اگر تحصيلات شما، العياذ باللّه، براى خدا نباشد و براى هواهاى نفسانيه، كسب مقام و مسند، عنوان و شخصيت در اين راه قدم گذاشته باشيد، براى خود وزر و وبال اندوخته‏ايد. اين اصطلاحات اگر براى غير خدا باشد، وزر و وبال است.

اين اصطلاحات هر چه زيادتر شود، اگر با تهذيب و تقوى همراه نباشد، به ضرر دنيا و آخرت جامعه مسلمين تمام مى‏شود. تنها دانستن اين اصطلاحات اثرى ندارد. علم توحيد هم اگر با صفاى نفس توأم نباشد وبال خواهد بود. چه بسا افرادى كه عالم به علم توحيد بودند و طوايفى را منحرف كردند. چه بسا افرادى كه همين اطلاعات شما را به نحو بهترى‏ دارا بودند، ليكن چون انحراف داشتند و اصلاح نشده بودند وقتى وارد جامعه گرديدند بسيارى را گمراه و منحرف ساختند. اين اصطلاحات خشك اگر بدون تقوى و تهذيب نفس باشد، هر چه بيشتر در ذهن انباشته گردد كبر و نخوت در دايره نفس بيشتر توسعه مى‏يابد. و عالم تيره بختى كه باد نخوت بر او چيره شده نمى‏تواند خود و جامعه را اصلاح نمايد، و جز زيان براى اسلام و مسلمين نتيجه‏اى به بار نمى‏آورد؛ و پس از سالها تحصيل علوم و صرف وجوه شرعى، برخوردارى از حقوق و مزاياى اسلامى، سدّ راه پيشرفت اسلام و مسلمين مى‏گردد و ملتها را گمراه و منحرف مى‏سازد؛ و ثمره اين درسها و بحثها و بودن در حوزه‏ها اين مى‏شود كه نگذارد اسلام معرفى گردد، حقيقت قرآن به دنيا عرضه شود؛ بلكه وجود او ممكن است مانع معرفت جامعه نسبت به اسلام و روحانيت گردد.

من نمى‏گويم درس نخوانيد، تحصيل نكنيد؛ بايد توجه داشته باشيد كه اگر بخواهيد عضو مفيد و مؤثرى براى اسلام و جامعه باشيد، ملتى را رهبرى كرده به اسلام متوجه سازيد، از اساس اسلام دفاع كنيد، لازم است پايه فقاهت را تحكيم كرده صاحبنظر باشيد؛ اگر خداى نخواسته درس نخوانيد حرام است در مدرسه بمانيد؛ نمى‏توانيد از حقوق شرعى محصلين علوم اسلامى استفاده كنيد؛ البته تحصيل علم لازم است؛ منتها همان طور كه در مسائل فقهى و اصولى زحمت مى‏كشيد، در راه اصلاح خود نيز كوشش كنيد. هر قدمى كه براى تحصيل علم برمى‏داريد، قدمى هم براى كوبيدن خواسته‏هاى نفسانى، تقويت قواى روحانى، كسب مكارم اخلاق، تحصيل معنويات و تقوى، برداريد.

تحصيل اين علوم در واقع مقدمه تهذيب نفس و تحصيل فضايل، آداب و معارف الهيه، مى‏باشد؛ تا پايان عمر در مقدمه نمانيد كه نتيجه را رها سازيد. شما به منظور هدفى عالى و مقدس، كه عبارت از خداشناسى و تهذيب نفس مى‏باشد، اين علوم را فرا مى‏گيريد، و بايد در صدد به دست آوردن ثمره و نتيجه كار خود باشيد؛ براى رسيدن به مقصود اصلى و اساسى خود جديت كنيد.

شما وقتى وارد حوزه مى‏شويد، پيش از هر كار بايد در صدد اصلاح خود باشيد. و مادامى كه در حوزه به سر مى‏بريد، ضمن تحصيل بايد نفس خود را تهذيب كنيد؛ تا آن گاه كه از حوزه بيرون رفتيد و در شهر و يا محلى رهبرى ملتى را بر عهده گرفتيد، مردم از اعمال و كردار شما، از فضايل اخلاقى شما، استفاده كنند، پند گيرند، اصلاح شوند. بكوشيد پيش از آنكه وارد جامعه گرديد خود را اصلاح كنيد، مهذب سازيد. اگر اكنون كه فارغ البال مى‏باشيد در مقام اصلاح و تهذيب نفس برنياييد، آن روز كه اجتماع به شما روى آورد ديگر نمى‏توانيد خود را اصلاح نماييد.

خيلى از چيزهاست كه انسان را بيچاره كرده، از تهذيب و تحصيل باز مى‏دارد. يكى از آنها، براى بعضى، همين ريش و عمامه است! وقتى عمامه كمى بزرگ شد و ريش بلند گرديد، اگر مهذب نباشد از تحصيل باز مى‏ماند؛ مقيد مى‏گردد؛ مشكل است بتواند نفس اماره را زير پا گذارد و پاى درس كسى حاضر شود. شيخ طوسى «12»، عليه الرحمه، در سن پنجاه‏ و دو سالگى درس مى‏رفته است، در صورتى كه در سن بين بيست و سى بعضى از اين كتابها را نوشته است! كتاب تهذيب را گويا در همين سن و سال به رشته تحرير در آورده «13». و در پنجاه و دو سالگى در حوزه درس مرحوم سيد مرتضى «14»، عليه الرحمه، حاضر مى‏شده كه به آن مقام رسيده است. خدا نكند پيش از كسب ملكات فاضله و تقويت قواى روحانى ريش انسان كمى سفيد و عمامه بزرگ گردد، كه از استفاده‏هاى علمى و معنوى و از تمام بركات باز مى‏ماند. تا ريش سفيد نشده كارى كنيد؛ تا مورد توجه مردم قرار نگرفته‏ايد فكرى به حال خود نماييد. خدا نكند انسان پيش از آنكه خود را بسازد جامعه به او روى آورد و در ميان مردم نفوذ و شخصيتى پيدا كند كه خود را مى‏بازد؛ خود را گم مى‏كند. قبل از آنكه عنان اختيار از كف شما ربوده شود خود را بسازيد و اصلاح كنيد. به اخلاق حسنه آراسته شويد؛ رذايل اخلاقى را از خود دور كنيد؛ در درس و بحث اخلاص داشته باشيد تا شما را به خدا نزديك سازد. اگر در كارها نيت خالص نباشد، انسان را از درگاه ربوبى دور مى‏كند. طورى نباشد كه پس از هفتاد سال وقتى نامه عمل شما را باز كنند ببينند، العياذ باللّه، هفتاد سال از خداوند عز و جل دور شده‏ايد. قضيه آن «سنگ» را شنيده‏ايد كه به جهنم سرازير شد؟ پس از هفتاد سال صداى آن از قعر جهنم به گوش رسيد. به حسب نقلى حضرت رسول (ص) فرمود پيرمرد هفتاد ساله‏اى بود كه مرد، و در اين مدت هفتاد سال رو به جهنم مى‏رفت! «15» مواظب باشيد مبادا پنجاه سال، بيشتر يا كمتر، در حوزه‏ها با كد يمين و عرق جبين جهنم كسب نماييد! بايد به فكر باشيد. در زمينه تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظيم كنيد؛ استاد اخلاق براى خود معين نماييد؛ جلسه وعظ و خطابه، پند و نصيحت تشكيل دهيد. خودرو نمى‏توان مهذب شد. اگر حوزه‏ها همين طور از داشتن مربى اخلاق و جلسات پند و اندرز خالى باشد، محكوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه و اصول به مدرّس نياز دارد، درس و بحث مى‏خواهد، براى هر علم و صنعتى در دنيا استاد و مدرس لازم است، كسى خودرو و خودسر در رشته‏اى متخصص نمى‏گردد، فقيه و عالم نمى‏شود، ليكن علوم معنوى و اخلاقى، كه هدف بعثت انبيا و از لطيفترين و دقيقترين علوم است، به تعليم و تعلم نيازى ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مى‏گردد؟! كرارا شنيده‏ام سيد جليلى «16» معلم اخلاق و معنويات استاد فقه و اصول، مرحوم شيخ انصارى «17»، بوده است.

انبياى خدا براى اين مبعوث شدند كه آدم تربيت كنند؛ انسان بسازند؛ بشر را از زشتيها، پليديها، فسادها و رذايل اخلاقى دور سازند، و با فضايل و آداب حسنه آشنا كنند: بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق. «18» چنين علمى كه خداوند متعال نسبت به آن آن قدر اهتمام داشته كه انبيا را مبعوث فرموده است، اكنون در حوزه‏هاى ما رواجى ندارد، و كسى به طور شايسته به آن اهميت نمى‏دهد؛ و بر اثر كمبود علوم معنوى و معارف در حوزه‏ها كار به آنجا رسيده كه مسائل مادى و دنيوى در روحانيت رخنه كرده و بسيارى را از معنويت و روحانيت دور داشته است كه اصلا نمى‏دانند روحانيت يعنى چه، يك نفر روحانى چه وظيفه‏اى دارد، چه برنامه‏اى بايد داشته باشد.

بعضيها فقط در صددند چند كلمه ياد بگيرند و بروند در محل خود، يا جاى‏ ديگر، دستگاه، جاه و مقامى به چنگ آورند و با ديگران دست و پنجه نرم كنند! مانند آنكه مى‏گفته: بگذار «شرح لمعه» را بخوانم، مى‏دانم با كدخدا چه كنم! طورى نباشد كه از اوّل نظر و هدف شما از تحصيل گرفتن فلان مسند و به دست آوردن فلان مقام باشد، و بخواهيد رئيس فلان شهر يا آقاى فلان ده گرديد. ممكن است به اين خواسته‏هاى نفسانى و آرزوهاى شيطانى برسيد، ولى براى خود و جامعه اسلامى جز زيان و بدبختى چيزى كسب نكرده‏ايد. معاويه هم مدت مديدى رئيس بود؛ ولى براى خود جز لعن و نفرت و عذاب آخرت بهره و نتيجه‏اى نگرفت.

لازم است خود را تهذيب كنيد كه وقتى رئيس جامعه يا طايفه‏اى شديد، آنان را نيز تهذيب نماييد. براى اصلاح و ساختن جامعه قدم برداريد؛ هدف شما خدمت به اسلام و مسلمين باشد. اگر براى خدا قدم برداريد، خداوند متعال مقلب القلوب است، دلها را به شما متوجه مى‏سازد: انَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّا. «19» شما در راه خدا زحمت بكشيد، فداكارى كنيد، خداوند شما را بى اجر نمى‏گذارد؛ اگر در اين دنيا نشد، در آخرت پاداش خواهد داد. اگر جزا و پاداش شما را در اين عالم نداد چه بهتر. دنيا چيزى نيست. اين هياهوها و شخصيتها چند روز ديگر به پايان مى‏رسد، مانند خوابى از جلو چشم انسان مى‏گذرد، لكن اجر اخروى لا يتناهى و تمام نشدنى خواهد بود.

 

-----------------------------------------------------------------------------------

بر گرفته از کتاب «جهاد اكبر يا مبارزه با نفس» : این اثر، تقرير بيانات امام خمينى (ره) در نجف اشرف است كه در آستانه ماه مبارك رمضان و ايام ديگر خطاب به حوزه‏هاى علميه ايراد فرمودند.