منطق مغالطه کنه و وجه
http://ceteslam.persianblog.ir/post/13
مغالطه کنه و وجه:
معرفی یک صفت یا یک جنبه خاص پدیده ای به عنوان ذات و اساس آن.
مثال:هرچه از دنیا میل کنی به نفعت خواهد بود؛چرا که دنیا چیزی نیست جز هوا و هوس و تعلقات کاذب به ظواهر فریبنده .
****
مغلطه استدلال نادرستي است كه درست جلوه داده مي شود.
مي توان
سخن اشتباهي را در زرورق زيبايي پيچيد و آن را به ديگران تحميل كرد؛ كاري
كه گاهي در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي شاهد آن
هستيم. در ادامه بحث به مغالطه ذات و صفت (كنه و وجه) مي پردازيم.
اين
مغالطه هنگامي رخ مي دهد كه جنبه خاص يا يك صفت ويژه از يك پديده، به
عنوان ذات و كنه آن پديده معرفي شود به گونه اي كه گمان رود آن صفت، صفت
ذاتي و ضروري است و صفات ديگر نقشي در ذات و هويت آن پديده ندارند.
در اين
مغالطه خطاي اصلي اين است كه صفت يك چيز، هر چند كه آن صفت مهم باشد، به
جاي ذات آن در نظر گرفته شده است.
از آنجا كه اين مغالطه معمولادر قالب
«پديده الف چيزي نيست جز صفت ب» بيان مي شود، معمولادر كتب منطقي از آن با
نام مغالطه «هيچ نيست به جز» ياد شده است.
شايد با مثال هاي مختلف بهتر
بتوان اين مغلطه را جا انداخت.
بارها شنيده ايم كه گفته مي شود:
ريشه هاي معضلات اجتماعي مردم چيزي نيست جز مشكلات اقتصادي. يعني همه پديده
اي پيچيده و عجيب به نام انسان را به اقتصاد خلاصه كنيم. شكي نيست كه
اقتصاد جزو مهم ترين اركان زندگي انساني است و حتي گاهي باعث پيدايش اخلاق
هم مي شود كه به ظاهر حوزه جداگانه اي در زندگي انساني است، ولي همه انسان،
اقتصاد نيست. يا در تئوري هاي علمي بيان مي شود كه جهان چيزي نيست به جز
انرژي و همه چيزهايي كه مي بينيم صورت ها و جلوه هاي مختلف انرژي هستند.
اين ادعا مبتني بر نظريه اينشتين است كه مي گويد ماده قابل تبديل به انرژي
است و از روي فرمول E=mc2 مي توان معادل هر جرمي را به سهولت به دست آورد.
يعني مي توان گفت «هر جرمي قابل تبديل شدن به انرژي است» آري؛ ولي«جهان
چيزي نيست به جز انرژي» خير.
مثال هاي ديگري مي توان آورد كه در
زندگي روزمره ملموس تر هستند براي مثال در برخي سريال ها چون در ارائه راه
حل براي مخاطب دچار دگماتيك و سطحي نگري هستند تنها از زاويه مطلوب خويش به
بررسي مسائل مختلف مي پردازند و گويا هيچ راه حلي براي مسائل اجتماعي جز
راه حل مطلوبي كه در اين سريال ها ارائه مي شود وجود ندارد. اين مغلطه است.
تيپ هاي نمايشي و طبقات اجتماعي در اين سريال ها، همگي داراي تعريف مشخصي
هستند كه غير از تعريف ارائه شده در اين نمايش ها تعريف و صفت ديگري
ندارند. براي مثال پسري كه با پدرش اختلاف فكري دارد تعريفي جز اين ندارد
كه دچار انحراف شده است. دختري كه به هزار دليل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و
فرهنگي دچار خطايي مي شودكه در مقياس بسياري از خطاهاي صورت گرفته، تنها
اجبار و اضطرار است كه او را به اين راه كشانده، تنها تعريف او انسان
منحرفي است كه اميد برگشتي به او نيست يا مثلادر يك سريال يا فيلم، تمام
مشكلات مطرح شده به گردن طبقه و دسته اي خاص مثل جوانان يا نوگرايان
انداخته مي شود و گويي همه مشكلات تنها تعريف و خلاصه مي شود در قشري خاص.
اين مغلطه كنه و وجه نام دارد.
مثال هاي زير همگي از اين دست مغالطه
هستند: مردان چيزي جز زورگويي نيستند، انسان هاي شرقي چيزي جز مشتي مستبد
نيستند، انسان هاي غربي چيزي جز مشتي شهوتران نيستند، فرهنگ هاي ديگر چيزي
جز تبليغ فساد نيستند، مردمان ايراني چيزي نيستند جز محبت و هنر، مردمان
بالاي شهر جز مشتي منفعت طلب و مال اندوز چيز ديگري نيستند، مردمان پايين
شهر جز تعدادي مردم بامعرفت و باصفا نيستند، قديمي ها چيزي نبودند جز اخلاص
و صفا، مدرن ها چيزي نيستند جز لذت گرايي و دوري از معنويت، دانشجويان
دانشگاه... چيزي نيستند به جز تعدادي نخبه، دانشجويان دانشگاه... چيزي جز
مشتي تنبل و بچه پولدار نيستند، آخ از دست جوانان امروز! كه چيزي جز نق زدن
نيستند، ما بزرگ ترها در دوران جواني مان چيزي نبوديم جز كار و تلاش و همت
و اخلاص و صفا و مردانگي و حجب و حيا و احترام به بزرگ تر، كارمندان چيزي
جز تعدادي ماشين امضا نيستند، پرستاران و پزشكان چيزي نيستند جز تعدادي
فرشته هاي الهي، معلم يعني نور هدايت، يعني معلم چيزي جز هدايت نيست،
روزنامه نگار يعني كسي كه آسايش فكري ديگران را به هم مي ريزد، زندگي يعني
پول، زندگي يعني عشق، اعتقادات من يعني خوبي، اعتقادات تو يعني انحراف،
تقابل من و تو يعني تقابل همه خوبي با همه بدي، ورزشكار يعني الگوي مردم،
هنرمند يعني انسان فرهيخته، كارگر يعني زحمتكش، انسان مرفه يعني ظالم،
انسان فقير يعني مظلوم و شايد بتوان ده ها و صدها مثال ديگر را آورد كه
امروزه براحتي در ادبيات حاكم بر اجتماع ما از هر رده و صنفي (البته نه همه
افراد) شاهد آن هستيم.
ممكن است انتصاب برخي از صفاتي كه نام برده
شد به برخي از افراد در برخي از اصناف و اقشار اجتماعي صحيح باشد ولي اين
افراد تنها و تنها داراي اين خصوصيت نيستند و به طور كلي انسان ها مجموعه
اي از صفات و خصوصيات هستند كه نمي توان با مغالطه كنه و وجه آنها را تنها
با يك صفت تعريف كرد.