ماهيت و ابعاد عمليات رواني ناتو :دکتر آرمين امينی
ماهيت و ابعاد عمليات رواني ناتو : دکتر آرمين امينی
چکیده
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو NATO) در دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی در تقابل با پیمان ورشو Warsaw و سازوکارهای امنیتی - راهبردی بلوک شرق قرار داشت. این سازمان به مثابه سیستم امنیت دستهجمعی نشأت گرفته از سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده امریکا در صدد کمرنگتر کردن سطح تأثیرگذاری شوروی پیشین بود.
با توجه به دکترین عملیات روانی و تأکید ویژه به اهداف راهبردی امنیتی آن در پیمان ناتو به منزله سازوکار سیاستهای امنیتی فراآتلانتیکی ایالات متحده و نومحافظهکاران، تلاش نوشتار حاضر بر آن است تا کارکرد عملیات روانی در سیاستگذاریهای جامع امنیتی ناتو را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
واژگان کلیدی: ناتو، عملیات روانی، دکترین عملیات روانی، عملیات اطلاعاتی، یازدهم سپتامبر، امریکا
----------------------------------------------------------------------------------------------
مقدمه
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی در تقابل با پیمان ورشو و سازوکارهای امنیتی - راهبردی بلوک شرق قرار داشت. این سازمان به مثابه یک سیستم امنیت دستهجمعی نشئت گرفته از سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده امریکا، در صدد کمرنگتر کردن سطح تأثیرگذاری شوروی پیشین بود.
سقوط دیوار برلین در نهم نوامبر 1989، منحل شدن پیمان ورشو در آوریل 1991 و فروپاشی شوروی در 25 دسامبر 1991، موجب شکلگیری نظام نوین جهانی گردید؛ در نتیجه تعارضات ایدئولوژیکی - راهبردی مابین دو ابرقدرت کاهش یافت و مقولة ژئوپلیتیک مدنظر در عرصه تعاملات بینالمللی، به ژئواکونومیک مبدل شد.1
در این دوران که به دوره پساجنگ سرد موسوم است، ایالات متحده تلاش زیادی کرد تا از طریق سیاستگذاریهایی خاص، از جمله ارتقای کارکردهای امنیتی - اطلاعاتی ناتو، علیرغم از میان رفتن پیمان ورشو، روند هژمونیکگرایی خود را بر ساختار نظام بینالمللی حاکم نماید ولی به دلیل بروز برخی مقاومتها از سوی نیروها و ساختارهای طرفدار اوضاع دوران دوقطبی و نیز پیچیدگیهای قدرت رهبری جهانی، این مقطع زمانی تا رویداد یازدهم سپتامبر 2001 به مثابه نقطه عطفی در روابط بینالملل، به عنوان دوران گذار در نظام بینالملل مطرح میگردد.
پس از حادثه یازدهم سپتامبر، ناتو که به تعبیری، پیشتر فلسفه وجودی و ماهیت کارکردی خود را از دست داده بود، به عنوان یک سازوکار امنیتی - راهبردی علیه تروریسم و عوامل معارض با ثبات هژمونیکی امریکا، جایگاه مستحکمتری نسبت به گذشته کسب کرد.
در این میان، ماهیت تعاملات بینالمللی و لزوم سیاستگذاریهای امنیتی ناتو به گونهای میباشد که فناوری نظامی - راهبردی آن دچار دگرگونیهای ساختاری فراوان شده است. بنابراین رویکرد ناتو متناسب با مقولة انقلاب در امور نظامی2، به عملیات روانی - اطلاعاتی علیه نیروهای هدف، متمرکز شده است.
ضرورت بهرهگیری نیروهای ناتو به ماهیت نامتقارن جنگهای کنونی بازمیگردد و مکانیسمهای نبردهای کلاسیک، دیگر کارایی خود را از دست داده است.
با توجه به دکترین عملیات روانی و تأکید ویژه بر اهداف راهبردی - امنیتی آن در پیمان ناتو به منزلة سازوکار سیاستهای امنیتی فراآتلانتیکی ایالات متحده و نومحافظهکاران، تلاش نوشتار حاضر بر آن است تا کارکرد عملیات روانی در سیاستگذاریهای جامع امنیتی ناتو را مورد بررسی و مداقة نظر قرار دهد.
یازدهم سپتامبر، نقطه عطف در کارکرد امنیتی ناتو
اصولاً امنیت بینالمللی متأثر از دگرگونیهای خاص ناشی از تعاملات بینالمللی است. پس از فروپاشی جنگ سرد، بسیاری بر این باور بودند که نظام بینالمللی بر اثر پیشرفت ارتباطات، فناوریها و به ویژه جهانی شدن، متحول شده و مقوله امنیت از شکل سختافزاری ژئوپلیتیک، به گونه نرمافزاری ژئواکونومیک، تغییر یافته است. این روند تا حدودی در دوران گذار به چشم میخورد و بسیاری ماهیت اتحادیههای نظامی نظیر ناتو را متزلزل و بدون فلسفه وجودی ارزیابی میکردند. در این مقطع زمانی، تلاش ایالات متحده در مورد تعریف کارکردهای نوین ناتو، در عمل کارایی چندانی نداشت. هر چند در این دوران شاهد تهدیدهای امنیتی ناشی از گسترش تسلیحات کشتارجمعی،آلودگیهای زیست محیطی مانند تشعشعات و گازهای گلخانهای بودیم ولی در عمل ناتو، کارکرد ویژهای برای خود متصور نبود.
رویداد یازدهم سپتامبر در این زمینه، قدرت مانور خاصی را برای ناتو، حداقل از منظر مشروعیتبخشی به فلسفة وجودی آن، به ارمغان آورد. واقعه یازدهم سپتامبر جامعه بینالمللی را با سطح جدیدی از تهدیدهای امنیتی روبهرو کرد که تأثیرگذاری افراد یا گروههای فراملیتی بر امنیت ملی بینالمللی از جمله آنهاست، به گونهای که در شرایط کنونی، بازیگران فروملی یا فردی مانند بنلادن یا گروهی همچون القاعده میتوانند بر سطوح درهم تنیده امنیتی جهانی تأثیر بگذارند، در حالی که در گذشته اینچنین نبوده است. از سوی دیگر، ناتو که پس از یازدهم سپتامبر، کارکردهای نوینی چون مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی اسلامی را برای خود تعریف کرد، با چالشهای بسیاری مواجه است.
اصولاً ماهیت تهدیدهای امنیتی علیه امریکا و ناتو، در شکل بازیگران غیردولتی فروملی و فراملی، از دیدگاه ساختار و کارکردها، با ساز و کار ناتو قابل انطباق نیستند، لذا ناتو برای مقابله با آنها، باید از جنگ نامتقارن [جنگ نامتقارن در اصطلاح به نبردهایی گفته میشود که طرفهای درگیر در آن از توانایی نظامی یکسانی برخوردار نیستند و بر خلاف جنگهای کلاسیک فرمول مشخصی برای موقعیتهای خاص نظامی ندارند بلکه از عملیات گوناگون، معمولا برای استفاده از عامل غافلگیری برای ضربه زدن به دشمن استفاده میشود] بهره گیرد. تشکیل گروههای متخصص در زمینه مقابله با تهدیدهای شبکهای دشمن نمونهای از این مسئله است.
مهمترین راهکار ناتو در زمینه جنگ نامتقارن، اتخاذ اصول عملیات روانی - اطلاعاتی است که البته در جریان عملیات ناتو در کوزوو (سال 1999)، نیز چنین مقولهای مشاهده گردید.3
در 21 و 22 نوامبر 2002، نشست سران کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در شهر پراگ برگزار گردید. در این جلسه که مهمترین نشست ناتو در طول نیم قرن گذشته بوده است، رهبران نوزده کشور عضو ناتو و مقامات بلندپایه 27 کشور عضو برنامه مشارکت برای صلح ناتو، حضور داشتند. در این گردهمایی، سران ناتو کوشیدند با توجه به تحولات بینالمللی، تعریف نوینی را از مأموریتهای این سازمان (در فضای خاص بینالمللی) ارائه کنند و با بازنگری در استراتژی، ساختار و توانمندیهای موجود، ضمن مطرح کردن ناتو به عنوان سازمان کارآمد راهبردی - امنیتی، محدودیتهای حقوقی و جغرافیایی را برطرف کنند. در این تعریف جدید، موضوع مبارزه با تروریسم و گسترش تسلیحات کشتارجمعی، به عنوان استراتژی جدید ناتو در نظر گرفته شده است. در پی تصویب این موارد، به عنوان دستور کار ناتو در سده 21، پیگیری سیاست درهای باز و پذیرش اعضای جدید، نظیر پیوستن هفت کشور اروپای شرقی به این سازمان در مارس 2004، این پیمان میتواند اقدامات گستردهای را در سراسر جهان به عمل آورد.4
ناتو و دکترین عملیات روانی - اطلاعاتی
آموزه عملیات روانی - اطلاعاتی، امری است که تحلیلگران راهبردی ناتو به آن توجه ویژهای دارند. واقعیت آن است که با انقلاب در امور نظامی، رابطه میان حمله و دفاع، مکان و زمان و جنگ واقعی و رزمایشی، تا حد زیادی دگرگون شده است.
در دکترین عملیات روانی ناتو (مارس 2002) واژة دکترین چنین تعریف شده است: دکترین نظامی تعریف شده سازمان پیمان آتلانتیک شمالی عبارتست از: «اصول بنیادینی که بر طبق آن، نیروهای نظامی کارکردهای خود را متناسب با اهدافشان هدایت میکنند.»5
در تعریف عملیات روانی نیز چنین گفته شده است: «کلیه فعالیتهای روانی طرحریزی شدهای که در موقعیت صلح، بحران و جنگ، در تقابل با نیروی دشمن، دوست یا بیطرف، در راستای تأثیرگذاری بر رفتارهای آنان، در جهت دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی خودی، به کار گرفته میشود.»6
بر این مبنا، فعالیتهای راهبردی (استراتژیک) روانی ناتو عبارتند از: فعالیتهای تحکیمی روانی، فعالیتهای جنگی [عملیاتی] روانی و اقدامات روانی در پشتیبانی ثبات و صلح.
در حیطة عملیات روانی ناتو، صریحاً قید میگردد که بعد روانی درگیری، به میزان بعد فیزیکی اهمیت دارد. با توجه به ماهیت نیروی متخاصم و ارزیابی قوت و ضعف آن نیرو در زمینههای سیاسی (ایدئولوژیکی)، نظامی و اقتصادی، میتوان اهرمهای عملیات روانی را برای تحت تأُثیر قراردادن شدید آن نیرو در راستای کسب اهداف راهبردی - امنیتی خودی بهکار گرفت.
عملیات روانی، بعد حیاتی تأثیرگذاری راهبردی وسیع ناتو محسوب میشود که باید در تمامی فعالیتهای دیپلماتیک، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی بهکار گرفته شود که در این راستا، نخستین گام گسترش توانمندیهای انبوه ارتباطی ناتو( ) میباشد.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، تأثیرگذاری نظامی خود را از طریق تأثیرگذاری وسیع بر اهداف، یعنی مشروعیت بخشی به کارکردهای نظامی خود و تلاش در راستای متقاعدسازی، شکلدهی و شستشوی مغزی آن اهداف، تلقی میکند و آن را بهترین راهکار ارتقای کارکردی خود میداند. در همین راستا حضور نیروهای نظامی ناتو در عملیات سپرصحرا و توفان صحرا( ) (1991) به مثابه آغازی بر این فرآیند نظامی - روانی، محسوب میشود.
در این دو عملیات، نیروهای ناتو همسو با سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده، توانستند دکترین نهایی عملیات خود را فرمولبندی کنند و با بهرهگیری از تمامی امکانات و پرسنل عملیات روانی خویش، روحیه و انسجام، ارتش مدرن و کارآزموده عراق را از بین ببرند و هرگونه ابتکارعمل( ) را از آنها سلب کنند.
به باور بسیاری از کارشناسان نظامی، عملیات روانی نیروهای ناتو در جنگ دوم خلیجفارس (1991)، نقطه عطف مهمی در فرآیند تحول دکترین عملیات روانی آن سازمان میباشد. چنانکه میدانید، عملیات روانی ناتو در آن برهه زمانی، موجب نهادینه شدن فرآیند طراحی، تصویب و اجرای آن شد.
عملیات روانی نیروهای ناتو از همان مقطع زمانی با تأکید با مفاهیم کلیدی ذیل انسجام یافت که در عملیات روانی ناتو در یوگسلاوی (1999) نیز به کار گرفته شد. به عبارتی دیگر، اصول عملیات روانی ناتو به این شرح است:
مأموریت: مهمترین اصل تعیینکننده عملیات روانی این است که مأموریت این نوع عملیات باید برای نیروهای عملیاتی ناتو روشن و واضح باشد، چرا که در این صورت نیروهای عملیاتی با در نظر گرفتن دیدگاههای فرماندهی و اهداف سیاسی - نظامی مدنظر از عملیات، کارایی بهتری خواهند داشت.
تحقیق و ارزیابی: موضوعات، فعالیتها و نمادهای عملیات روانی ناتو، باید براساس تحقیقات میدانی مستمر و تحلیل اهداف مقابل و محیط ادراکی - روانشناختی آنان شکل گیرد.
تمرکز: عملیات روانی ناتو باید این محور اساسی را مد نظر داشته باشد که درگیریها و جنگها، با بهرهگیری از عملیات روانی در کوتاهترین زمان ممکن و با کمترین هزینه، بیشترین فایده را برای ناتو، به ارمغان آورد. درگیر شدن در یک جنگ طولانی و فرسایشی، مطلوب سازمان پیمان آتلانیتک شمالی نیست.
همدلی: عملیات روانی ناتو، هنگامی به بیشترین سطح تأثیرگذاری نزدیک میشود که نیروهای عملیات روانی، توانایی درک روحیه اهداف مقابل و همدلی با آنان را داشته باشند. در این راستا داشتن آخرین دادهها در مورد فرهنگ، ارزشها و باورهای اهداف مقابل ضروری است.
هماهنگی: اقدامات روانی باید در زمینههای حساس و تعیینکنندة مفاهیم بیان شدة عملیات روانی، پشتیبانی از مأموریتهای فرماندهی و درک مثبت از چگونگی و زمان به کارگیری زور و قوة قهریه، هماهنگ و متناسب باشد.
زمانبندی: به کارگیری سریع عملیات روانی، همواره بسیار مؤثر و برجسته است، البته به شرطی که عملیات روانی سریع به دستاوردهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و افزایش اقتدار آن در عرصه تعاملات بینالمللی منتهی گردد.
صحت (درستی): صحت دادهها و اخبار به کار گرفته شده در عملیات روانی باید همواره مورد بازبینی و ارزیابی قرارگیرد، چرا که در مهندسی و شکلدهی به افکار عمومی و نیروهای هدف عملیات روانی، بسیار حائز اهمیت است.
شناسایی منابع: [عملیات روانی]: ناتو صرفاً عملیات روانی سفید (مبتنی بر منابع شناسایی شده و مشخص) را پیگیری میکند و از بهکارگیری عملیات روانی خاکستری (مبتنی بر منابع اطلاعاتی - روانی ناشناخته) و سیاه (مبتنی بر منابع غیرمستند و مدعاهای اثبات نشده) به شدت احتراز میکند.
اعتبار: اعتبار منبع عملیات روانی و پیغامهای ارسال شده جهت تأثیرگذاری بر مخاطبان مورد نظر و تضمین موفقیت راهبردی - امنیتی عملیات روانی، بسیار تعیین کننده است.
با توجه به اصول فوقالذکر عملیات روانی ناتو، نقش دادههای روزآمد و متناسب با تحولات صورت گرفته در موقعیت مخاطبان مورد هدف عملیات روانی، مشخصتر میشود.
در این راستا عوامل جاسوسی و اطلاعات، نقش حائز اهمیتی در عملیات روانی ناتو دارند، ضمن آنکه فرماندهی،کنترل، ارتباطات و سیستمهای کامپیوتری در ارتباط منسجم و منطقی با یکدیگر به ویژه در قالب مقوله فرماندهی و کنترل میتوانند به پیشبرد اهداف ناتو مدد رسانند.7
در این زمینه در دکترین عملیات روانی ناتو، مبحثی تحت عنوان اقدامات ضدعملیات روانی تنظیم گردیده که بر تحلیل و ارزیابی سریع و ارائه مطالب به نیروهای خودی عملیاتی، پیش از بازخوردهای ناشی از عملیات روانی احتمالی نیروهای متخاصم تکیه دارد.
بهکارگیری گسترده رسانهها (اعم از دیداری، شنیداری و دیداری - شنیداری) مقولة مهم دیگری است که عملاً انتخاب رسانه مناسب نیز در زیرمجموعه آن قرار میگیرد و استفاده از رسانههایی نظیر وال استریت ژورنال و شبکة خبرپراکنی فاکس نیوز (وابسته به پنتاگون) در راستای پخش و ارائه اطلاعات مدنظر ناتو جهت تأثیرگذاری بر افکار عمومی و مقاصد هدف، با توجه به مقوله حساس و تعیینکننده انتخاب رسانه وابسته صورت میگیرد.
در دکترین عملیات روانی ناتو بیشتر بر فرآیند متقاعدسازی سریع و اثربخشی روشهای موجود در فروپاشی زودهنگام روحیه نیروهای مقابل تأکید میشود، به همین دلیل تحلیل و بررسی ابعاد، روشها و ابزارهای درک همهجانبه از داشتهها و نقاط ضعف نیروهای خودی، متخاصم و بیطرف، امری مهم است.
تحلیل عمیق ابعاد مختلف عملیات روانی ناتو جز از طریق یک بررسی فراگیر و میانرشتهای میسر نخواهد شد، زیرا در این عملیات از مواردی همچون یافتهها و اطلاعات عوامل اطلاعاتی [سفید] در حد مطلوب، شایعات در مقیاسی گسترده، عوامل محلی به منظور ارسال پیامهای رادیویی و صوتی (استفاده از بلندگو)، اعلامیههای جنگی و ترغیب نمودن نیروهای مقابل برای تسلیم شدن، بهرهگیری وسیعی میشود.
در دکترین عملیات روانی ناتو، بر استفاده از پندارهای قالبی و ویژگیهای فرهنگی نیروهای متخاصم در راستای بیشترین سطح تأثیرگذاری بسیار تأکید میشود و بر همین اساس، توجه به محیط ادراکی - روانشناختی نیروهای متخاصم بسیار اهمیت دارد.
براساس دکترین روانی ناتو، اعضا میکوشند تا با استفاده از فناوریهای پردازش اطلاعات و تشخیص شیوههای متناسب، امکاناتی را برای ایجاد سیستمهای تصمیمگیری خودکار فراهم آورند. ساختار دیجیتالی، تشخیص هدف، موجب کمتر شدن زمانبندی نبرد میشود و در کنار آن استفاده از مدیریت ادراکی و تاکتیکهای طراحی شده برای ضربه زدن به ذهن و فکر نیروی مقابل، به ویژه در جنگهای نامتقارن بسیار حائز اهمیت است.
ناتو در این زمینه با بهرهگیری از روشهای روانسنجی و شیوههای بر هم زدن نظم ساختاری عینی - ذهنی مخاطب مورد هدف، میکوشد تا به اهداف راهبردی - امنیتی خود دست یابد. ناتو در این راستا بر پایه فناوری اطلاعات، مواردی چون استفاده از نرمافزارهای اینترنتی، فرستادن پیغامهای الکترونیکی تحریک کننده برای عموم مردم کشور هدف و ایجاد مراکز اطلاعاتی برای آموزش مسائل فرافکنانه را مطرح میکند.
آزادی و انتشار دیدگاههای ناتو در سایت اختصاصی سازمان با پوشش رویکردهای حقوق بشری، خلع سلاح، و گسترش آزادیهای سیاسی فردی، در برخی موارد میتواند به یک بسیج سیاسی ذهنی منجر گردد که در نهایت اهداف مدنظر ناتو را تأمین خواهد کرد.8
در واقع سیاست عملیات روانی ناتو، به تئوری آلوین تافلر در زمینه سه موج جنگ تکیه دارد که معتقد است در موج سوم کنونی، اطلاعات، مهمترین منبع افزایش کاراییها در نبرد است و نوع نوین جنگها، در پی جستجوی راههایی برای پیشرفتهای جاری در عصر اطلاعات نظامی است تا توانایی دستیابی به اهداف سیاسی - نظامی نیروهای درگیر جنگ کشورها را به آنها بدهد.9
در دکترین عملیات روانی ناتو، به مفاهیمی همچون مدیریت ادراکی عملیات اقناعسازی، حفاظت و جنگ اطلاعاتی و عملیات نفوذ، به منزله یک کل به هم پیوسته نگریسته میشود که در سه سطح تاکتیکی، عملیاتی و راهبردی (استراتژیک) طبقهبندی میگردد.
حوزههای تاکتیکی و عملیاتی، دنبالهرو بخش استراتژیکی عملیات روانی است که خود برخاسته از سیاستهای کلان راهبردی ناتو، ارزیابی میگردد.
فعالیتهای استراتژیک عملیات روانی، درجههای متفاوتی را دربرمیگیرد: در هنگام صلح و ثبات بینالمللی این فعالیتها بیشتر با سطح دولت ملی در تعامل است، ضمن آنکه در بحرانها، بیثباتی، جنگهای متقارن و نامتقارن نیز دستورالعملهای خاصی وجود دارد؛ اصولاً فناوری استراتژیک ناتو بر جنگ رایانهای، تقویت مراکز عملیات روانی - اطلاعاتی با بهکارگیری تعدادی از متخصصان مسائل روانشناسی و امور راهبردی، آزمایشگاههای جنگی و گردان جمعآوری اطلاعات متمرکز است.
در عملیات روانی ناتو، بر مقوله اطلاعات جایگزین، شیوههای نفوذ به سیستم ارتباطات، شبکههای رایانهای دولتها، سازمانهای بینالمللی، امکان ایجاد اختلال در شبکههای یارانهای نیروهای هدف، سانسورهای خبری، تبلیغات و جعل اطلاعات بسیار تأکید میشود. بر این اساس ناتو، نه تنها در گسترش افقی - عمودی تسلیحات متعارف خود میکوشد، بلکه بر برتری نسبی اطلاعاتی خود نسبت به دشمن و ضرورت از کار انداختن شبکه اطلاعاتی هدف نیز پافشاری میکند.
ناتو در واقع بر این باور است که در دورهای که اطلاعات، ماهیت جنگها را تعیین میکند، نه تنها نابودی پایگاههای جنگی دشمن لازم است، بلکه ساختارهای اطلاعاتی دشمن که جزو اهداف حملههای نخستین هستند نیز باید شناسایی و برچیده شوند.10
در دکترین نظامی ناتو، شیوهای جنگی به کار گرفته میشود که برخلاف گذشته، هرچه که متعلق به دشمن و قابل رویت است، هدف واقع نمیشود، بلکه با محوریت حمله به مراکز کنترل و فرماندهی، ارتباطات و با تکیه بر اطلاعات رایانهای و ماهوارهای، صرفاً مراکز ویژهای نابود میشوند. البته این شیوه جنگی، در رسیدن به هدف اصلی میدان نبرد، یعنی شکست دشمن و به دست آوردن پیروزی کاملاً مؤثر است.
شایان ذکر است که ناتو، به اهمیت شدت ضربه نخست و پیامدهای روانشناختی آن توجه ویژهای داشته؛ چنانکه براساس دکترین عملیات روانی این سازمان، طرف نخست باید به گونهای به سرکوبی دیگری بپردازد که، طرف مقابل روحیه خود را باخته و ادامه نبرد را بیفایده تلقی کند.11
تأثیر دکترین عملیات روانی ناتو بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
دکترین عملیات روانی ناتو، به مثابه سازوکار دفاعی امنیتی سیاستهای فراآتلانتیکی امریکا، میتواند تهدیداتی را متوجه امنیت ملی ایران نماید. امنیت ملی مؤلفهای است متشکل از دو حیطه مصونیت ذهنی و مصونیت عینی از هرگونه تهدید (با منشأ خارجی) و آسیب (با منشأ داخلی). همانگونه که نظریهپردازان مسائل امنیتی راهبردی نظیر هل گاپافندوآن و دیوید بالدوین (استاد دانشگاه پرینستون ایالات متحده امریکا) مطرح کردند، امنیت مقولهای چندبُعدی است. با توجه به نگاه وستفالیایی حاکم بر تعاملات بینالمللی که دولت ملی را بازیگر نهایی نظام بینالملل میداند، هرگونه کاهش یا اختلال در کارکردهای معطوف به اصل بقا و اصل خودیاری واحدهای ملی میتواند به مثابه چالشی عمده برای امنیت ملی واحدها به ویژه دولتهایی که
رویکرد خاص ایدئولوژیک - عقیدتی را در تعاملات بینالملل ایفا مینمایند، وارد میکند.
جمهوری اسلامی ایران به مثابه یک دولت واگرا با روندهای امنیتی راهبردی یکجانبهگرایانه ناشی از هژمونی طلبی ایالات متحده امریکا و هنجارهای معطوف به حفظ قدرت بازدارنده آن کشور در تعاملات امنیتی، به شدت تحتالشعاع تهدیدات امنیتی ائتلاف غرب و سازوکار دفاعی امنیتی ناتو به عنوان شاخه نظامی تز مدیریت نوین جهانی نومحافظهکاران امریکا قرار گرفته است.
با گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)، براساس قانون پارکینسون ایجاد کارکردهای جانبی در جهت تغییر فلسفة وجودی متمایز از دوران جنگ سرد، دستورالعمل گردانندگان ناتو گردید. رویکرد کارکردگرایان و نورئالیستها که درصدد بازتعریفی مجدد از هویت و کارکردهای وجودی ناتو بودند، موجب شد تا ناتو در دوران پسا جنگ سرد، به ویژه پس از رویداد یازدهم سپتامبر 2001 که نقطه عطف تعاملات بینالمللی و گرایش سایر کشورها به اتخاذ سیاست باندواگونینگ (سیاست اتکای به قدرت هژمون) محسوب میشود، به شدت با ایدئولوژیهای معارض با نظام بینالملل تکقطبی به ستیزش برخیزد.
در این راستا، تعاریف هنجاری از متحدان و مخالفان، با شعار ائتلاف بینالمللی برای جنگ و تأکید نومحافظهکاران امریکا به رهبری بوش مبنی بر اینکه هر که با ما نیست بر ما است، نشانگر آن است که تعاریف و قرائتهایی که از گفتمانهای امنیتی دوران پس از جنگ سرد ارائه گردید، دچار دگرگونیهای اساسی شده و با تغییر جهتگیری معاندانه با شوروی سابق و اقمار آن، به سمت مبارزه هوشمند با رقیب و یا به عبارتی دشمنی فرضی - روانی، با عنوان بنیادگرایی اسلامی متمرکز شده است. در این راستا، کشورهای واگرایی که با روندهای یکجانبهگرایانه امریکا مخالفند نظیر جمهوری اسلامی ایران که خود را مقید به حفظ اصول اسلامگرایانه در تعاملات بینالمللی خود نموده است، به شدت مورد تهدید ناتو قرار دارند.
دکترین عملیات روانی ناتو به مثابه ساختار نرمافزاری امنیتی راهبردی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی با تکیه بر محورهای تهدید، تغییر ذهنیت مخاطبان هدف، ارائه تصویرهای معطوف حفظ وضع موجود، فریب نظامی، بهرهگیری از رسانههای دیداری، شنیداری و دیداری - شنیداری توانسته است تا حد زیادی منافع هژمونیکگرایانه امریکا را تأمین نماید.
دکترین مذکور، با ایجاد ساختارهای دیجیتال و توجه به توسعه افقی تسلیحاتی، ضمن توجه به توسعه عمودی آن، توانسته است در فضای امنیتی ناشی از ارتباطات شبکهای دوران پس از 11 سپتامبر، سطح تأثیرگذاری بسزایی را بر عهده داشته باشد.
ایجاد فضای شوک و بُهت برای مخاطبان هدف معارض و هویتهای متقابل، نمونهای از کارکردهای خاص نرمافزاری دکترین رسانهای ناتو، برای تحت تأثیر قراردادن فضای کشورهای مستقل و واگر با روندهای امنیتی مدنظر امریکا و ائتلاف غرب نظیر جمهوری اسلامی ایران میباشد. تحلیل محتوایی و گفتمانی مقامات ناتو، به ویژه لرد رابرتسون، دبیرکل انگلیسی پیشین ناتو، و یاپ هوپ شفر، دبیرکل هلندی کنونی ناتو، مبنی بر گسترش اقدامات راهبردی امنیتی ناشی از فضای روانشناختی نرمافزاری پس از یازده سپتامبر و
گسترش حیطه امنیتی ناتو در همسایگی برخی کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران، با رزمایشهای مشترک با کشورهای همسایه، به ویژه آسیای مرکزی و قفقاز که شاهراه تنفس استراتژیکی منطقه محسوب میشوند،
و ایجاد دورههای آموزشی خاص ناتو در منطقه مزبور در راستای همگرا بودن نخبگان سیاسی امنیتی کشورهای مزبور با روندهای یکجانبهگرایانه امریکا و به ویژه همکاریهای راهبردی با کشورهای عرب منطقه خلیجفارس نظیر بحرین، کویت، قطر و امارات متحده عربی و در سطح کمرنگتر با عمان و عربستان سعودی - که دو کشور اخیر کمتر به همگرایی امنیتی راهبردی با ناتو تمایل نشان دادهاند - و به صورت رسمی طرح ایجاد اتحادهای استراتژیک با کشورهای مزبور در نشست استانبول (سال 2004) تاکنون نشان میدهد که ناتو علاوه بر تأکید بر امنیت سختافزاری، گسترش ناتو در خاورمیانه، افزایش نیروهای ناتو در افغانستان به حدود 11 هزار نفر و جایگزین نمودن آنان به جای نیروهای چندملیتی ایساف همچنین دورههای آموزشی نظامی در عراق با موافقت حاکمان عراق، بر امنیت نرمافزاری و تهدید مؤلفههای ذهنی - روانشناختی نخبگان امنیتی جمهوری اسلامی ایران و تحت تأثیر قرار دادن محیط ادراکی روانشناختی مردم ایران به مثابه مخاطبان هدف برنامههای هوشمند نرمافزاری امنیتی ناتو تأکید فراوان میگردد.
بر این اساس، دکترین جنگروانی ناتو، تهدیدی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود. کشوری که متعارض با مکانیسمهای امنیتی استراتژیکی ایالات متحده امریکا، به عنوان یکی از اعضای پایهگذار ناتو و رهبر اصلی آن، تلقی میشود.
نتیجهگیری
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) یک سازوکار امنیتی - راهبردی مؤثر در عرصه تعاملات بینالمللی، محسوب میشود که پس از حادثه یازدهم سپتامبر، به منزله نقطه عطف نظام بینالملل، قدرت مانور فراوانی را، حداقل از منظر مشروعیت یافتن کارکردی، به دست آورده است.
اکنون ناتو به عنوان یک اتحادیه دفاعی - امنیتی و طرفدار سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده، با توجه به تهدیدهای نامتقارن، تروریسم میکروبی - شبکهای، به تدوین رهیافت منسجم امنیتی - نظامی تحت عنوان دکترین عملیات روانی پرداخته است. این سازمان در دکترین مذکور، خود را عامل حفظ ثبات بینالمللی مطرح میکند و میکوشد تا ضمن ایجاد مصونیتهای امنیتی برای خود، از هر گونه اقدام نظامی و مداخلهگرایانه در جهت ضربه واردکردن به زیرساختهای اقتصادی - اطلاعاتی دولتهای معارض یا گروههای فروملی و فراملی طرفدار تغییر وضع موجود، سود جوید.
بر این اساس، ناتو، سازوکارهای خاصی را در دکترین عملیات روانی خود (مارس 2002) پیشبینی و ایجاد کرده که به افزایش جایگاه و کارکردهای امنیتی - راهبردی آن در عرصة تعاملات پیچیدة بینالمللی میانجامد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
یادداشتها
1. آرمین امینی؛ آثار حملة امریکا علیه عراق بر نظام بینالمللی؛ ماهنامه نگاه، شماره 35، خردادماه 1382، ص 75.
2. آرمین امینی؛ روسیه، ناتو و امنیت ملی ایران؛ تهران: پژوهشکده آسیای مرکزی و قفقاز، 1384، صص 23 - 15.
3. NATO PSYCHOLOGICAL OPERATIONS DOCTRINE, AJP-3.7, March 2002 , P.13.
4. Ibid, pp 17-21.
5. Ibid, p. 1-1.
6. Ibid, p. 1-8.
7. Ibid, p. 1-9.
8. http://www.NATO.Org/ 07/02004/documents/html
9. آرمین امینی؛ دکترین عملیات روانی ناتو؛ فصلنامه عملیات روانی، شماره 3، پاییز 1382، ص 56.
10. http://www.cnn.com/archives/ 031502/truth Sidebar3.html.
11. مأخذ 9، صص 57-56.
http://www.arnet.ir/?lang=fa&state=showbody_news&row_id=10581
-------------------------------------------------------------------------------------------------چکیده
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو NATO) در دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی در تقابل با پیمان ورشو Warsaw و سازوکارهای امنیتی - راهبردی بلوک شرق قرار داشت. این سازمان به مثابه سیستم امنیت دستهجمعی نشأت گرفته از سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده امریکا در صدد کمرنگتر کردن سطح تأثیرگذاری شوروی پیشین بود.
با توجه به دکترین عملیات روانی و تأکید ویژه به اهداف راهبردی امنیتی آن در پیمان ناتو به منزله سازوکار سیاستهای امنیتی فراآتلانتیکی ایالات متحده و نومحافظهکاران، تلاش نوشتار حاضر بر آن است تا کارکرد عملیات روانی در سیاستگذاریهای جامع امنیتی ناتو را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
واژگان کلیدی: ناتو، عملیات روانی، دکترین عملیات روانی، عملیات اطلاعاتی، یازدهم سپتامبر، امریکا
----------------------------------------------------------------------------------------------
مقدمه
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی در تقابل با پیمان ورشو و سازوکارهای امنیتی - راهبردی بلوک شرق قرار داشت. این سازمان به مثابه یک سیستم امنیت دستهجمعی نشئت گرفته از سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده امریکا، در صدد کمرنگتر کردن سطح تأثیرگذاری شوروی پیشین بود.
سقوط دیوار برلین در نهم نوامبر 1989، منحل شدن پیمان ورشو در آوریل 1991 و فروپاشی شوروی در 25 دسامبر 1991، موجب شکلگیری نظام نوین جهانی گردید؛ در نتیجه تعارضات ایدئولوژیکی - راهبردی مابین دو ابرقدرت کاهش یافت و مقولة ژئوپلیتیک مدنظر در عرصه تعاملات بینالمللی، به ژئواکونومیک مبدل شد.1
در این دوران که به دوره پساجنگ سرد موسوم است، ایالات متحده تلاش زیادی کرد تا از طریق سیاستگذاریهایی خاص، از جمله ارتقای کارکردهای امنیتی - اطلاعاتی ناتو، علیرغم از میان رفتن پیمان ورشو، روند هژمونیکگرایی خود را بر ساختار نظام بینالمللی حاکم نماید ولی به دلیل بروز برخی مقاومتها از سوی نیروها و ساختارهای طرفدار اوضاع دوران دوقطبی و نیز پیچیدگیهای قدرت رهبری جهانی، این مقطع زمانی تا رویداد یازدهم سپتامبر 2001 به مثابه نقطه عطفی در روابط بینالملل، به عنوان دوران گذار در نظام بینالملل مطرح میگردد.
پس از حادثه یازدهم سپتامبر، ناتو که به تعبیری، پیشتر فلسفه وجودی و ماهیت کارکردی خود را از دست داده بود، به عنوان یک سازوکار امنیتی - راهبردی علیه تروریسم و عوامل معارض با ثبات هژمونیکی امریکا، جایگاه مستحکمتری نسبت به گذشته کسب کرد.
در این میان، ماهیت تعاملات بینالمللی و لزوم سیاستگذاریهای امنیتی ناتو به گونهای میباشد که فناوری نظامی - راهبردی آن دچار دگرگونیهای ساختاری فراوان شده است. بنابراین رویکرد ناتو متناسب با مقولة انقلاب در امور نظامی2، به عملیات روانی - اطلاعاتی علیه نیروهای هدف، متمرکز شده است.
ضرورت بهرهگیری نیروهای ناتو به ماهیت نامتقارن جنگهای کنونی بازمیگردد و مکانیسمهای نبردهای کلاسیک، دیگر کارایی خود را از دست داده است.
با توجه به دکترین عملیات روانی و تأکید ویژه بر اهداف راهبردی - امنیتی آن در پیمان ناتو به منزلة سازوکار سیاستهای امنیتی فراآتلانتیکی ایالات متحده و نومحافظهکاران، تلاش نوشتار حاضر بر آن است تا کارکرد عملیات روانی در سیاستگذاریهای جامع امنیتی ناتو را مورد بررسی و مداقة نظر قرار دهد.
یازدهم سپتامبر، نقطه عطف در کارکرد امنیتی ناتو
اصولاً امنیت بینالمللی متأثر از دگرگونیهای خاص ناشی از تعاملات بینالمللی است. پس از فروپاشی جنگ سرد، بسیاری بر این باور بودند که نظام بینالمللی بر اثر پیشرفت ارتباطات، فناوریها و به ویژه جهانی شدن، متحول شده و مقوله امنیت از شکل سختافزاری ژئوپلیتیک، به گونه نرمافزاری ژئواکونومیک، تغییر یافته است. این روند تا حدودی در دوران گذار به چشم میخورد و بسیاری ماهیت اتحادیههای نظامی نظیر ناتو را متزلزل و بدون فلسفه وجودی ارزیابی میکردند. در این مقطع زمانی، تلاش ایالات متحده در مورد تعریف کارکردهای نوین ناتو، در عمل کارایی چندانی نداشت. هر چند در این دوران شاهد تهدیدهای امنیتی ناشی از گسترش تسلیحات کشتارجمعی،آلودگیهای زیست محیطی مانند تشعشعات و گازهای گلخانهای بودیم ولی در عمل ناتو، کارکرد ویژهای برای خود متصور نبود.
رویداد یازدهم سپتامبر در این زمینه، قدرت مانور خاصی را برای ناتو، حداقل از منظر مشروعیتبخشی به فلسفة وجودی آن، به ارمغان آورد. واقعه یازدهم سپتامبر جامعه بینالمللی را با سطح جدیدی از تهدیدهای امنیتی روبهرو کرد که تأثیرگذاری افراد یا گروههای فراملیتی بر امنیت ملی بینالمللی از جمله آنهاست، به گونهای که در شرایط کنونی، بازیگران فروملی یا فردی مانند بنلادن یا گروهی همچون القاعده میتوانند بر سطوح درهم تنیده امنیتی جهانی تأثیر بگذارند، در حالی که در گذشته اینچنین نبوده است. از سوی دیگر، ناتو که پس از یازدهم سپتامبر، کارکردهای نوینی چون مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی اسلامی را برای خود تعریف کرد، با چالشهای بسیاری مواجه است.
اصولاً ماهیت تهدیدهای امنیتی علیه امریکا و ناتو، در شکل بازیگران غیردولتی فروملی و فراملی، از دیدگاه ساختار و کارکردها، با ساز و کار ناتو قابل انطباق نیستند، لذا ناتو برای مقابله با آنها، باید از جنگ نامتقارن [جنگ نامتقارن در اصطلاح به نبردهایی گفته میشود که طرفهای درگیر در آن از توانایی نظامی یکسانی برخوردار نیستند و بر خلاف جنگهای کلاسیک فرمول مشخصی برای موقعیتهای خاص نظامی ندارند بلکه از عملیات گوناگون، معمولا برای استفاده از عامل غافلگیری برای ضربه زدن به دشمن استفاده میشود] بهره گیرد. تشکیل گروههای متخصص در زمینه مقابله با تهدیدهای شبکهای دشمن نمونهای از این مسئله است.
مهمترین راهکار ناتو در زمینه جنگ نامتقارن، اتخاذ اصول عملیات روانی - اطلاعاتی است که البته در جریان عملیات ناتو در کوزوو (سال 1999)، نیز چنین مقولهای مشاهده گردید.3
در 21 و 22 نوامبر 2002، نشست سران کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در شهر پراگ برگزار گردید. در این جلسه که مهمترین نشست ناتو در طول نیم قرن گذشته بوده است، رهبران نوزده کشور عضو ناتو و مقامات بلندپایه 27 کشور عضو برنامه مشارکت برای صلح ناتو، حضور داشتند. در این گردهمایی، سران ناتو کوشیدند با توجه به تحولات بینالمللی، تعریف نوینی را از مأموریتهای این سازمان (در فضای خاص بینالمللی) ارائه کنند و با بازنگری در استراتژی، ساختار و توانمندیهای موجود، ضمن مطرح کردن ناتو به عنوان سازمان کارآمد راهبردی - امنیتی، محدودیتهای حقوقی و جغرافیایی را برطرف کنند. در این تعریف جدید، موضوع مبارزه با تروریسم و گسترش تسلیحات کشتارجمعی، به عنوان استراتژی جدید ناتو در نظر گرفته شده است. در پی تصویب این موارد، به عنوان دستور کار ناتو در سده 21، پیگیری سیاست درهای باز و پذیرش اعضای جدید، نظیر پیوستن هفت کشور اروپای شرقی به این سازمان در مارس 2004، این پیمان میتواند اقدامات گستردهای را در سراسر جهان به عمل آورد.4
ناتو و دکترین عملیات روانی - اطلاعاتی
آموزه عملیات روانی - اطلاعاتی، امری است که تحلیلگران راهبردی ناتو به آن توجه ویژهای دارند. واقعیت آن است که با انقلاب در امور نظامی، رابطه میان حمله و دفاع، مکان و زمان و جنگ واقعی و رزمایشی، تا حد زیادی دگرگون شده است.
در دکترین عملیات روانی ناتو (مارس 2002) واژة دکترین چنین تعریف شده است: دکترین نظامی تعریف شده سازمان پیمان آتلانتیک شمالی عبارتست از: «اصول بنیادینی که بر طبق آن، نیروهای نظامی کارکردهای خود را متناسب با اهدافشان هدایت میکنند.»5
در تعریف عملیات روانی نیز چنین گفته شده است: «کلیه فعالیتهای روانی طرحریزی شدهای که در موقعیت صلح، بحران و جنگ، در تقابل با نیروی دشمن، دوست یا بیطرف، در راستای تأثیرگذاری بر رفتارهای آنان، در جهت دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی خودی، به کار گرفته میشود.»6
بر این مبنا، فعالیتهای راهبردی (استراتژیک) روانی ناتو عبارتند از: فعالیتهای تحکیمی روانی، فعالیتهای جنگی [عملیاتی] روانی و اقدامات روانی در پشتیبانی ثبات و صلح.
در حیطة عملیات روانی ناتو، صریحاً قید میگردد که بعد روانی درگیری، به میزان بعد فیزیکی اهمیت دارد. با توجه به ماهیت نیروی متخاصم و ارزیابی قوت و ضعف آن نیرو در زمینههای سیاسی (ایدئولوژیکی)، نظامی و اقتصادی، میتوان اهرمهای عملیات روانی را برای تحت تأُثیر قراردادن شدید آن نیرو در راستای کسب اهداف راهبردی - امنیتی خودی بهکار گرفت.
عملیات روانی، بعد حیاتی تأثیرگذاری راهبردی وسیع ناتو محسوب میشود که باید در تمامی فعالیتهای دیپلماتیک، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی بهکار گرفته شود که در این راستا، نخستین گام گسترش توانمندیهای انبوه ارتباطی ناتو( ) میباشد.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، تأثیرگذاری نظامی خود را از طریق تأثیرگذاری وسیع بر اهداف، یعنی مشروعیت بخشی به کارکردهای نظامی خود و تلاش در راستای متقاعدسازی، شکلدهی و شستشوی مغزی آن اهداف، تلقی میکند و آن را بهترین راهکار ارتقای کارکردی خود میداند. در همین راستا حضور نیروهای نظامی ناتو در عملیات سپرصحرا و توفان صحرا( ) (1991) به مثابه آغازی بر این فرآیند نظامی - روانی، محسوب میشود.
در این دو عملیات، نیروهای ناتو همسو با سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده، توانستند دکترین نهایی عملیات خود را فرمولبندی کنند و با بهرهگیری از تمامی امکانات و پرسنل عملیات روانی خویش، روحیه و انسجام، ارتش مدرن و کارآزموده عراق را از بین ببرند و هرگونه ابتکارعمل( ) را از آنها سلب کنند.
به باور بسیاری از کارشناسان نظامی، عملیات روانی نیروهای ناتو در جنگ دوم خلیجفارس (1991)، نقطه عطف مهمی در فرآیند تحول دکترین عملیات روانی آن سازمان میباشد. چنانکه میدانید، عملیات روانی ناتو در آن برهه زمانی، موجب نهادینه شدن فرآیند طراحی، تصویب و اجرای آن شد.
عملیات روانی نیروهای ناتو از همان مقطع زمانی با تأکید با مفاهیم کلیدی ذیل انسجام یافت که در عملیات روانی ناتو در یوگسلاوی (1999) نیز به کار گرفته شد. به عبارتی دیگر، اصول عملیات روانی ناتو به این شرح است:
مأموریت: مهمترین اصل تعیینکننده عملیات روانی این است که مأموریت این نوع عملیات باید برای نیروهای عملیاتی ناتو روشن و واضح باشد، چرا که در این صورت نیروهای عملیاتی با در نظر گرفتن دیدگاههای فرماندهی و اهداف سیاسی - نظامی مدنظر از عملیات، کارایی بهتری خواهند داشت.
تحقیق و ارزیابی: موضوعات، فعالیتها و نمادهای عملیات روانی ناتو، باید براساس تحقیقات میدانی مستمر و تحلیل اهداف مقابل و محیط ادراکی - روانشناختی آنان شکل گیرد.
تمرکز: عملیات روانی ناتو باید این محور اساسی را مد نظر داشته باشد که درگیریها و جنگها، با بهرهگیری از عملیات روانی در کوتاهترین زمان ممکن و با کمترین هزینه، بیشترین فایده را برای ناتو، به ارمغان آورد. درگیر شدن در یک جنگ طولانی و فرسایشی، مطلوب سازمان پیمان آتلانیتک شمالی نیست.
همدلی: عملیات روانی ناتو، هنگامی به بیشترین سطح تأثیرگذاری نزدیک میشود که نیروهای عملیات روانی، توانایی درک روحیه اهداف مقابل و همدلی با آنان را داشته باشند. در این راستا داشتن آخرین دادهها در مورد فرهنگ، ارزشها و باورهای اهداف مقابل ضروری است.
هماهنگی: اقدامات روانی باید در زمینههای حساس و تعیینکنندة مفاهیم بیان شدة عملیات روانی، پشتیبانی از مأموریتهای فرماندهی و درک مثبت از چگونگی و زمان به کارگیری زور و قوة قهریه، هماهنگ و متناسب باشد.
زمانبندی: به کارگیری سریع عملیات روانی، همواره بسیار مؤثر و برجسته است، البته به شرطی که عملیات روانی سریع به دستاوردهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و افزایش اقتدار آن در عرصه تعاملات بینالمللی منتهی گردد.
صحت (درستی): صحت دادهها و اخبار به کار گرفته شده در عملیات روانی باید همواره مورد بازبینی و ارزیابی قرارگیرد، چرا که در مهندسی و شکلدهی به افکار عمومی و نیروهای هدف عملیات روانی، بسیار حائز اهمیت است.
شناسایی منابع: [عملیات روانی]: ناتو صرفاً عملیات روانی سفید (مبتنی بر منابع شناسایی شده و مشخص) را پیگیری میکند و از بهکارگیری عملیات روانی خاکستری (مبتنی بر منابع اطلاعاتی - روانی ناشناخته) و سیاه (مبتنی بر منابع غیرمستند و مدعاهای اثبات نشده) به شدت احتراز میکند.
اعتبار: اعتبار منبع عملیات روانی و پیغامهای ارسال شده جهت تأثیرگذاری بر مخاطبان مورد نظر و تضمین موفقیت راهبردی - امنیتی عملیات روانی، بسیار تعیین کننده است.
با توجه به اصول فوقالذکر عملیات روانی ناتو، نقش دادههای روزآمد و متناسب با تحولات صورت گرفته در موقعیت مخاطبان مورد هدف عملیات روانی، مشخصتر میشود.
در این راستا عوامل جاسوسی و اطلاعات، نقش حائز اهمیتی در عملیات روانی ناتو دارند، ضمن آنکه فرماندهی،کنترل، ارتباطات و سیستمهای کامپیوتری در ارتباط منسجم و منطقی با یکدیگر به ویژه در قالب مقوله فرماندهی و کنترل میتوانند به پیشبرد اهداف ناتو مدد رسانند.7
در این زمینه در دکترین عملیات روانی ناتو، مبحثی تحت عنوان اقدامات ضدعملیات روانی تنظیم گردیده که بر تحلیل و ارزیابی سریع و ارائه مطالب به نیروهای خودی عملیاتی، پیش از بازخوردهای ناشی از عملیات روانی احتمالی نیروهای متخاصم تکیه دارد.
بهکارگیری گسترده رسانهها (اعم از دیداری، شنیداری و دیداری - شنیداری) مقولة مهم دیگری است که عملاً انتخاب رسانه مناسب نیز در زیرمجموعه آن قرار میگیرد و استفاده از رسانههایی نظیر وال استریت ژورنال و شبکة خبرپراکنی فاکس نیوز (وابسته به پنتاگون) در راستای پخش و ارائه اطلاعات مدنظر ناتو جهت تأثیرگذاری بر افکار عمومی و مقاصد هدف، با توجه به مقوله حساس و تعیینکننده انتخاب رسانه وابسته صورت میگیرد.
در دکترین عملیات روانی ناتو بیشتر بر فرآیند متقاعدسازی سریع و اثربخشی روشهای موجود در فروپاشی زودهنگام روحیه نیروهای مقابل تأکید میشود، به همین دلیل تحلیل و بررسی ابعاد، روشها و ابزارهای درک همهجانبه از داشتهها و نقاط ضعف نیروهای خودی، متخاصم و بیطرف، امری مهم است.
تحلیل عمیق ابعاد مختلف عملیات روانی ناتو جز از طریق یک بررسی فراگیر و میانرشتهای میسر نخواهد شد، زیرا در این عملیات از مواردی همچون یافتهها و اطلاعات عوامل اطلاعاتی [سفید] در حد مطلوب، شایعات در مقیاسی گسترده، عوامل محلی به منظور ارسال پیامهای رادیویی و صوتی (استفاده از بلندگو)، اعلامیههای جنگی و ترغیب نمودن نیروهای مقابل برای تسلیم شدن، بهرهگیری وسیعی میشود.
در دکترین عملیات روانی ناتو، بر استفاده از پندارهای قالبی و ویژگیهای فرهنگی نیروهای متخاصم در راستای بیشترین سطح تأثیرگذاری بسیار تأکید میشود و بر همین اساس، توجه به محیط ادراکی - روانشناختی نیروهای متخاصم بسیار اهمیت دارد.
براساس دکترین روانی ناتو، اعضا میکوشند تا با استفاده از فناوریهای پردازش اطلاعات و تشخیص شیوههای متناسب، امکاناتی را برای ایجاد سیستمهای تصمیمگیری خودکار فراهم آورند. ساختار دیجیتالی، تشخیص هدف، موجب کمتر شدن زمانبندی نبرد میشود و در کنار آن استفاده از مدیریت ادراکی و تاکتیکهای طراحی شده برای ضربه زدن به ذهن و فکر نیروی مقابل، به ویژه در جنگهای نامتقارن بسیار حائز اهمیت است.
ناتو در این زمینه با بهرهگیری از روشهای روانسنجی و شیوههای بر هم زدن نظم ساختاری عینی - ذهنی مخاطب مورد هدف، میکوشد تا به اهداف راهبردی - امنیتی خود دست یابد. ناتو در این راستا بر پایه فناوری اطلاعات، مواردی چون استفاده از نرمافزارهای اینترنتی، فرستادن پیغامهای الکترونیکی تحریک کننده برای عموم مردم کشور هدف و ایجاد مراکز اطلاعاتی برای آموزش مسائل فرافکنانه را مطرح میکند.
آزادی و انتشار دیدگاههای ناتو در سایت اختصاصی سازمان با پوشش رویکردهای حقوق بشری، خلع سلاح، و گسترش آزادیهای سیاسی فردی، در برخی موارد میتواند به یک بسیج سیاسی ذهنی منجر گردد که در نهایت اهداف مدنظر ناتو را تأمین خواهد کرد.8
در واقع سیاست عملیات روانی ناتو، به تئوری آلوین تافلر در زمینه سه موج جنگ تکیه دارد که معتقد است در موج سوم کنونی، اطلاعات، مهمترین منبع افزایش کاراییها در نبرد است و نوع نوین جنگها، در پی جستجوی راههایی برای پیشرفتهای جاری در عصر اطلاعات نظامی است تا توانایی دستیابی به اهداف سیاسی - نظامی نیروهای درگیر جنگ کشورها را به آنها بدهد.9
در دکترین عملیات روانی ناتو، به مفاهیمی همچون مدیریت ادراکی عملیات اقناعسازی، حفاظت و جنگ اطلاعاتی و عملیات نفوذ، به منزله یک کل به هم پیوسته نگریسته میشود که در سه سطح تاکتیکی، عملیاتی و راهبردی (استراتژیک) طبقهبندی میگردد.
حوزههای تاکتیکی و عملیاتی، دنبالهرو بخش استراتژیکی عملیات روانی است که خود برخاسته از سیاستهای کلان راهبردی ناتو، ارزیابی میگردد.
فعالیتهای استراتژیک عملیات روانی، درجههای متفاوتی را دربرمیگیرد: در هنگام صلح و ثبات بینالمللی این فعالیتها بیشتر با سطح دولت ملی در تعامل است، ضمن آنکه در بحرانها، بیثباتی، جنگهای متقارن و نامتقارن نیز دستورالعملهای خاصی وجود دارد؛ اصولاً فناوری استراتژیک ناتو بر جنگ رایانهای، تقویت مراکز عملیات روانی - اطلاعاتی با بهکارگیری تعدادی از متخصصان مسائل روانشناسی و امور راهبردی، آزمایشگاههای جنگی و گردان جمعآوری اطلاعات متمرکز است.
در عملیات روانی ناتو، بر مقوله اطلاعات جایگزین، شیوههای نفوذ به سیستم ارتباطات، شبکههای رایانهای دولتها، سازمانهای بینالمللی، امکان ایجاد اختلال در شبکههای یارانهای نیروهای هدف، سانسورهای خبری، تبلیغات و جعل اطلاعات بسیار تأکید میشود. بر این اساس ناتو، نه تنها در گسترش افقی - عمودی تسلیحات متعارف خود میکوشد، بلکه بر برتری نسبی اطلاعاتی خود نسبت به دشمن و ضرورت از کار انداختن شبکه اطلاعاتی هدف نیز پافشاری میکند.
ناتو در واقع بر این باور است که در دورهای که اطلاعات، ماهیت جنگها را تعیین میکند، نه تنها نابودی پایگاههای جنگی دشمن لازم است، بلکه ساختارهای اطلاعاتی دشمن که جزو اهداف حملههای نخستین هستند نیز باید شناسایی و برچیده شوند.10
در دکترین نظامی ناتو، شیوهای جنگی به کار گرفته میشود که برخلاف گذشته، هرچه که متعلق به دشمن و قابل رویت است، هدف واقع نمیشود، بلکه با محوریت حمله به مراکز کنترل و فرماندهی، ارتباطات و با تکیه بر اطلاعات رایانهای و ماهوارهای، صرفاً مراکز ویژهای نابود میشوند. البته این شیوه جنگی، در رسیدن به هدف اصلی میدان نبرد، یعنی شکست دشمن و به دست آوردن پیروزی کاملاً مؤثر است.
شایان ذکر است که ناتو، به اهمیت شدت ضربه نخست و پیامدهای روانشناختی آن توجه ویژهای داشته؛ چنانکه براساس دکترین عملیات روانی این سازمان، طرف نخست باید به گونهای به سرکوبی دیگری بپردازد که، طرف مقابل روحیه خود را باخته و ادامه نبرد را بیفایده تلقی کند.11
تأثیر دکترین عملیات روانی ناتو بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
دکترین عملیات روانی ناتو، به مثابه سازوکار دفاعی امنیتی سیاستهای فراآتلانتیکی امریکا، میتواند تهدیداتی را متوجه امنیت ملی ایران نماید. امنیت ملی مؤلفهای است متشکل از دو حیطه مصونیت ذهنی و مصونیت عینی از هرگونه تهدید (با منشأ خارجی) و آسیب (با منشأ داخلی). همانگونه که نظریهپردازان مسائل امنیتی راهبردی نظیر هل گاپافندوآن و دیوید بالدوین (استاد دانشگاه پرینستون ایالات متحده امریکا) مطرح کردند، امنیت مقولهای چندبُعدی است. با توجه به نگاه وستفالیایی حاکم بر تعاملات بینالمللی که دولت ملی را بازیگر نهایی نظام بینالملل میداند، هرگونه کاهش یا اختلال در کارکردهای معطوف به اصل بقا و اصل خودیاری واحدهای ملی میتواند به مثابه چالشی عمده برای امنیت ملی واحدها به ویژه دولتهایی که
رویکرد خاص ایدئولوژیک - عقیدتی را در تعاملات بینالملل ایفا مینمایند، وارد میکند.
جمهوری اسلامی ایران به مثابه یک دولت واگرا با روندهای امنیتی راهبردی یکجانبهگرایانه ناشی از هژمونی طلبی ایالات متحده امریکا و هنجارهای معطوف به حفظ قدرت بازدارنده آن کشور در تعاملات امنیتی، به شدت تحتالشعاع تهدیدات امنیتی ائتلاف غرب و سازوکار دفاعی امنیتی ناتو به عنوان شاخه نظامی تز مدیریت نوین جهانی نومحافظهکاران امریکا قرار گرفته است.
با گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)، براساس قانون پارکینسون ایجاد کارکردهای جانبی در جهت تغییر فلسفة وجودی متمایز از دوران جنگ سرد، دستورالعمل گردانندگان ناتو گردید. رویکرد کارکردگرایان و نورئالیستها که درصدد بازتعریفی مجدد از هویت و کارکردهای وجودی ناتو بودند، موجب شد تا ناتو در دوران پسا جنگ سرد، به ویژه پس از رویداد یازدهم سپتامبر 2001 که نقطه عطف تعاملات بینالمللی و گرایش سایر کشورها به اتخاذ سیاست باندواگونینگ (سیاست اتکای به قدرت هژمون) محسوب میشود، به شدت با ایدئولوژیهای معارض با نظام بینالملل تکقطبی به ستیزش برخیزد.
در این راستا، تعاریف هنجاری از متحدان و مخالفان، با شعار ائتلاف بینالمللی برای جنگ و تأکید نومحافظهکاران امریکا به رهبری بوش مبنی بر اینکه هر که با ما نیست بر ما است، نشانگر آن است که تعاریف و قرائتهایی که از گفتمانهای امنیتی دوران پس از جنگ سرد ارائه گردید، دچار دگرگونیهای اساسی شده و با تغییر جهتگیری معاندانه با شوروی سابق و اقمار آن، به سمت مبارزه هوشمند با رقیب و یا به عبارتی دشمنی فرضی - روانی، با عنوان بنیادگرایی اسلامی متمرکز شده است. در این راستا، کشورهای واگرایی که با روندهای یکجانبهگرایانه امریکا مخالفند نظیر جمهوری اسلامی ایران که خود را مقید به حفظ اصول اسلامگرایانه در تعاملات بینالمللی خود نموده است، به شدت مورد تهدید ناتو قرار دارند.
دکترین عملیات روانی ناتو به مثابه ساختار نرمافزاری امنیتی راهبردی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی با تکیه بر محورهای تهدید، تغییر ذهنیت مخاطبان هدف، ارائه تصویرهای معطوف حفظ وضع موجود، فریب نظامی، بهرهگیری از رسانههای دیداری، شنیداری و دیداری - شنیداری توانسته است تا حد زیادی منافع هژمونیکگرایانه امریکا را تأمین نماید.
دکترین مذکور، با ایجاد ساختارهای دیجیتال و توجه به توسعه افقی تسلیحاتی، ضمن توجه به توسعه عمودی آن، توانسته است در فضای امنیتی ناشی از ارتباطات شبکهای دوران پس از 11 سپتامبر، سطح تأثیرگذاری بسزایی را بر عهده داشته باشد.
ایجاد فضای شوک و بُهت برای مخاطبان هدف معارض و هویتهای متقابل، نمونهای از کارکردهای خاص نرمافزاری دکترین رسانهای ناتو، برای تحت تأثیر قراردادن فضای کشورهای مستقل و واگر با روندهای امنیتی مدنظر امریکا و ائتلاف غرب نظیر جمهوری اسلامی ایران میباشد. تحلیل محتوایی و گفتمانی مقامات ناتو، به ویژه لرد رابرتسون، دبیرکل انگلیسی پیشین ناتو، و یاپ هوپ شفر، دبیرکل هلندی کنونی ناتو، مبنی بر گسترش اقدامات راهبردی امنیتی ناشی از فضای روانشناختی نرمافزاری پس از یازده سپتامبر و
گسترش حیطه امنیتی ناتو در همسایگی برخی کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران، با رزمایشهای مشترک با کشورهای همسایه، به ویژه آسیای مرکزی و قفقاز که شاهراه تنفس استراتژیکی منطقه محسوب میشوند،
و ایجاد دورههای آموزشی خاص ناتو در منطقه مزبور در راستای همگرا بودن نخبگان سیاسی امنیتی کشورهای مزبور با روندهای یکجانبهگرایانه امریکا و به ویژه همکاریهای راهبردی با کشورهای عرب منطقه خلیجفارس نظیر بحرین، کویت، قطر و امارات متحده عربی و در سطح کمرنگتر با عمان و عربستان سعودی - که دو کشور اخیر کمتر به همگرایی امنیتی راهبردی با ناتو تمایل نشان دادهاند - و به صورت رسمی طرح ایجاد اتحادهای استراتژیک با کشورهای مزبور در نشست استانبول (سال 2004) تاکنون نشان میدهد که ناتو علاوه بر تأکید بر امنیت سختافزاری، گسترش ناتو در خاورمیانه، افزایش نیروهای ناتو در افغانستان به حدود 11 هزار نفر و جایگزین نمودن آنان به جای نیروهای چندملیتی ایساف همچنین دورههای آموزشی نظامی در عراق با موافقت حاکمان عراق، بر امنیت نرمافزاری و تهدید مؤلفههای ذهنی - روانشناختی نخبگان امنیتی جمهوری اسلامی ایران و تحت تأثیر قرار دادن محیط ادراکی روانشناختی مردم ایران به مثابه مخاطبان هدف برنامههای هوشمند نرمافزاری امنیتی ناتو تأکید فراوان میگردد.
بر این اساس، دکترین جنگروانی ناتو، تهدیدی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود. کشوری که متعارض با مکانیسمهای امنیتی استراتژیکی ایالات متحده امریکا، به عنوان یکی از اعضای پایهگذار ناتو و رهبر اصلی آن، تلقی میشود.
نتیجهگیری
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) یک سازوکار امنیتی - راهبردی مؤثر در عرصه تعاملات بینالمللی، محسوب میشود که پس از حادثه یازدهم سپتامبر، به منزله نقطه عطف نظام بینالملل، قدرت مانور فراوانی را، حداقل از منظر مشروعیت یافتن کارکردی، به دست آورده است.
اکنون ناتو به عنوان یک اتحادیه دفاعی - امنیتی و طرفدار سیاستگذاریهای فراآتلانتیکی ایالات متحده، با توجه به تهدیدهای نامتقارن، تروریسم میکروبی - شبکهای، به تدوین رهیافت منسجم امنیتی - نظامی تحت عنوان دکترین عملیات روانی پرداخته است. این سازمان در دکترین مذکور، خود را عامل حفظ ثبات بینالمللی مطرح میکند و میکوشد تا ضمن ایجاد مصونیتهای امنیتی برای خود، از هر گونه اقدام نظامی و مداخلهگرایانه در جهت ضربه واردکردن به زیرساختهای اقتصادی - اطلاعاتی دولتهای معارض یا گروههای فروملی و فراملی طرفدار تغییر وضع موجود، سود جوید.
بر این اساس، ناتو، سازوکارهای خاصی را در دکترین عملیات روانی خود (مارس 2002) پیشبینی و ایجاد کرده که به افزایش جایگاه و کارکردهای امنیتی - راهبردی آن در عرصة تعاملات پیچیدة بینالمللی میانجامد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
یادداشتها
1. آرمین امینی؛ آثار حملة امریکا علیه عراق بر نظام بینالمللی؛ ماهنامه نگاه، شماره 35، خردادماه 1382، ص 75.
2. آرمین امینی؛ روسیه، ناتو و امنیت ملی ایران؛ تهران: پژوهشکده آسیای مرکزی و قفقاز، 1384، صص 23 - 15.
3. NATO PSYCHOLOGICAL OPERATIONS DOCTRINE, AJP-3.7, March 2002 , P.13.
4. Ibid, pp 17-21.
5. Ibid, p. 1-1.
6. Ibid, p. 1-8.
7. Ibid, p. 1-9.
8. http://www.NATO.Org/ 07/02004/documents/html
9. آرمین امینی؛ دکترین عملیات روانی ناتو؛ فصلنامه عملیات روانی، شماره 3، پاییز 1382، ص 56.
10. http://www.cnn.com/archives/ 031502/truth Sidebar3.html.
11. مأخذ 9، صص 57-56.
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم شهریور ۱۳۸۹ ساعت 17:10 توسط رضا دانشمندی